در جنوب مکزیک، «چیاپاز و تاباسکو و یوکاتان»، تمدنی عظیم وجود داشته است بنام «مایا»، اما بعلتی مرموز این تمدن شگفت انگیز هم رو بزوال گذاشت. دوران شکوفائی آن بین 200 تا 800 میلادی بوده است. طیق عهدی عتیق، این تمدن نیز پیاپی مورد هجوم اقوام وحشی قرار گرفت که آخرینش در سال 1697بوقوع پیوست و مهاجم اسپانیولی ها بودند. اینان هم مانند اعراب جاهل و دزد و غارتگر دست به قتل عام زدند و ویران کردند و بویژه کتاب های اهالی «مایا» را همانند اعراب سوزاندند و طبقهء دانایی جامعه را نیست و نابود کردند و طبقهء جاهل همسان خودشان را برای نوکری باقی گذاشتند. نسل های بعدی کوشیدند بدون کتاب و خط فقط طوطی وارد محفوظات نافص و افواهی گذشته را بازگو کنند و در این عالم بی پایه و بی اساس دیوانه وار و کور کورانه خود را بدر و دیوار برنند و هذیان بگویند.
می گویندیکی از علل نابودی تمدن «مایا» همانا بی لیاقتی برخی از پادشاها نشان
بوده است. از این مردم حجاری های حیرت انگیری باقی مانده، درست مانند مصری ها و اهرامشان. دانشمندان «مایا» پیش از
اروپائیان توانسته بودند طول ایام سال شمسی را حتی دقیقتر از اروپائیان تعیین
کنند. در عین حال، ملایان آنها، طبق معمول سنواتی، به بیراهه کشیده شدند، تا آنچا
که در معابد خود ابراهیم وار دست به قربانی انسان زدند. این مراسم اینک بصورت
حجاری موجود می باشد و نشان میدهد که عده ای دست و پای انسانی را محکم گرفته اند
تا ملایی قفسهء سینه انسان فلک زده را زنده زنده بشکافد و قلب در حال تپش او را
بیرون بکشد و به پای خدایانشان بیندازد. «مایا» های
مرده و زنده معتقدند که عالم هستی از سه لایه بوجود آمده است: آسمان و زمین و
جهنم.
بهر حال، این مردم بر اساس تقویم خود پیش بینی کرده بودند که در «بیست و یکم
دسامبر 2012 » دنیا کن فیکون میشود. البته، سال 2000 را هم ملایان مسیحی سال
نابودی دنیا مطرح کرده بودند. در مکزیک که زمانی مقر تمدن «مایا» بود،
معتقدان سحرگاهان روز جمعه اول دیماه سال 91 ( آغاز چلهء بزرگ زمستان) با آوردن
پارچه سفید و طبل و نوعی گوش ماهی و عود و عنبر دور هم جمع شدند تا شاهد «ظهور خورشیدی» نو باشند
و ناظر «کن فیکون» شدن دنیا. در فرانسه هم جمعی به کوهی پناه
بردند که بزعم خودشان در هنگام انهدام مردم زمین در امان می ماندند. در روسیه هم
عده ای مبادرت به خرید مواد غذایی از نوع کنسرو و غیره کردند و بدرون پناهگاه
استالین کبیر (خلد آشیان!) خزیدند. در انگلستان هم معتقدان به
مکانی معروف به «استون هنج» که متشکل است از طاق های سنگی بزرگ و
باستانی پناهنده شدند. در ترکیهء همجوار هم عده ای بروستای که طبق پیش بینی از کن
فبکون شدن در امان می ماند رفتند و ده ها کشور و امم دیگر. اما انگار بشارت ها «عوضی» از آب در
آمد زیرا در حافطهء مختل و محتل آنان چیری جز اراجیف وجود ندارد، ولی زور دست
آنهاست. بقول حافط:
< فلک بمردم نادان دهد زمام مراد* تو اهل فضلی
و دانش همین گناهت بس>