Friday, March 25, 2016

زاد روز الهه هستی مبارک باد




همه ساله، اول فروردین مصادف می شود با 21  و گاهی 20 یا 19 ماه مارس تقویم میلادی. اول فروردین هشتادمین گردش وضعی کره زمین، تقویم میلادی، حول محور خود می باشد. باقیمانده 285 شبانه می باشد. مسلم است که این حرکت وضعی درتقویم فارسی، اولین گردش وضعی و نه هشتادمین بشمار می آید. در طالع بینی یا «اسطرولوژی» روز اول فروردین را «تساوی لیل و نهار» نامیده اند. در صفحه استطرلاب برای هر یک از برج های دوازده گانه نقشی وجود دارد که علامت یا نشانه زاد روز هم بحساب می آید. نقش زاد روزحمل قوج یا به یونانی «کاپیوس» می باشد. حال چگونه پارسیان بدون تلسکوب و ساعت توانسته اند تساوی لیل و نهار را را کشف کنند خود جای تآمل است. آنجه گفته شد، یعنی گردش سیاره ها، علم نجوم یا «آسترونومی» نامیده می شود و نه خرافات و اراجیف مبتلایان به «شیزوفرنی». چون «آسترونومی» حرکت اجرام سماوی را مطالعه میکند، پس علم است و متکی به فیزیک و شیمی و هیآت و مثلثات و زیاضی. در نتیجه موجب گمراهی افراد بشر نمی شود و سیلاب خون براه نمی اندازد. عوام الناس وقتی از درک مفاهیم معنوی و شناخت نیروهای ماواء الطبیعه عاجز شوند، به بت و امثال آن متوسل شده و می شوند. مثلآ، در کتب زردشتی الهی بنام الهه باران وجود دارد. مآموریت الهه باران این است که برای آوردن آب به دریای فراخکرت برود. بطور مثال وقتی الهه باران مشک خود را پر از آب کرد و فصد باز گشت نمود دیو خشکسالی راه را بر او می بندد. در این جنگ معمولآ الهه باران پیروز می شود. مسلم است که کارکنان طماع معابد دینی مردم را به استغاثه و  نماز و نذر و نیاز و اهدا هدایا و قربانی که زمان التحریز پابرچاست، به عمله و اکره معابد تشویق میکردند و می کنند. بدین ترتیب است که یک اندیشه علمی با خرافات آغشته می گردد. برای زاحت تر فهمیدن این موضوغ علمی، الهه باران را به فرشته تشبیه کرده اند. چند هزار سال از این مطلب علمی گذشت تا مردی اندیشمند بنام«بنیامین فرانکلین» 1847 –1931 نیروی برق را کشف کرد. او دریافت که باران از برخورد دو تودهء ابر یا هوا با بار الکتریستهء متفاوت حاصل میشود یعنی همان موضوغ الهه باران پارسیان. با توجه به آنچه گذشت،  الهه «تشتر»، نام دیگر الهه باران، اراجیف مالیخولیایی نیست. علم است یعنی حقیقتی لایتغیر که همیشه تحت شرایطی خاص نتیجهء ثابت پدید می آورد. مانند انجماد یا بجوش آمدن آب. فهماندن مطالب علمی به عوام الناس، مسلمآ، آسان نیست. مثلآ دقیقهء متساوی شدن لیل و نهار و آثار و نتایج آن هنوز هم نامعلوم است. ولی افراد کوجه و بازار دریافته اند که روز اول فروردین و بعد از آن تغییراتی در محیط زندگی حاصل می شود. نباتات بیدار می شوند و جوانه می زنند. قمری ها به بغبعو می افتند. «بهء ژاپنی» شکفته می شود. حال و احوال مردم منقلب می گردد. نسیم شادی وزیدن می گیرد. مردم خوشرفتار می شوند و تحملشان افزایش می یابد. میل و رغبت برای دید و بازدید خویشان زیاد می شود. به زیارت اهل قبور میروند و ده ها تحول دیگر. اینک مسلم شده است که احوالات اقوام ساکن مناطق معتدله با  ساکنان بیابان ها یکسان نیست. البته، اسان ها ذاتآ دوست دارند که خود را عزیر بی جهت تصور کنند و بگویند فلان اله و الهه متعلق به آنان است اما در عین حال حقیقتی هم در میان می باشد و آن این است که توانایی الهه حیات و زندگی همانند الهه باران وقتی بهتر درک می شود که به او خصلت آدمیزادی داده شود. مسلم است که بیابان گرد ها بجز خار مغیلان و طوفان شن و سراب چیزی از شکوه الهه هستی اخساس نکرده اند. بعبارتی این موجودات از مواهب علمی الهه هستی محروم مانده اند. چون بیابان جای مناسبی برای تجلی عطایای الهه هستی نیست. علم  ثابت کرده است که عدم بهره مندی از مواهب الهه هستی این افراد از خط تولید هستی به بیرون افکنده شوند. این افراد واخورده که این روزها معروفند به تروریست برای حیات ارزشی قایل نیستند. دشمن حیاتند. حیات و زیبائی برای آنها بی ارزش است. از لبخند هراسان میشوند. لبخند و چهره زیبای زنان که گلهای قشنگ حیاتند آنها را می رنجاند. موی قشنک زنان و اندام حیات بخش زنان جوان تروریست ها و مرتعجعین سیاه دل را معذب میکند. اندام زیبای زنان که با زبان سمبولیک تداعی حیات و تولید مثل و ادامه زندگی است آنها را دگرگون میکند. البته، تا خط تولید وجود دارد، واخورده هم وجود خواهدداشت، اما سود جویان بین المللی که زیر دم این واخورده ها آتش دود میدهند،مرتب قلاده از گردن این سگ های هار بر میدارند و آنها را بجان ما می اندازند تا حیات را نیست و نا بود کنند. ما که در منطقه خوب نه سرد و نه گرم زندگی می کنیم الهه زندگی را بصور مختلف ستایش می نماییم. البته، نه بخاطر دست مزد روز قیامت. بین ما کسانی هستند که از تماشای امتزاج رنگ ها در گلها محظوظ می شوند مثل آنهایی که به کنسرت می روند و آهنگ ها را براستی درک میکنند.  ما دوست داریم که الهه هستی را حامی و مدافع خود بدانیم. تصادفآ هرکس به این الهه عشق بورزد شیفتهء گل و شادمانی می شود. وقتی به الهه هستی که آعازش هر سال با حدوث تساوی لیل ونهار مقارن است اعتقاد پیدا کنیم توانمند هم میشویم. چند هزار سالست که الهه هستی خود بخود ما را از نابودی مطلق نجات داده است. خطراتی مانند: ضحاک، پیران ویسه، اسکندر مقدونی، رومی ها، سعد وقاص ها، مغول ها، تیمور لنگ و جانشین های این واخورده های خونخوار و آفت های اجتماعی. اینها همیشه بوده اند و خواهند بود. اعتقاد به الهه هستی موجب گردیده که این اجارم و اوباش و جرثومه ها در برابر قدرت وسیع الهه هستی نابود شوند. اینها زهر هستند و الهه هستی پادزهر. اینها خیلی از ما را کشته اند مثل هر میکروبی، اما طاقت مقاومت در برابر «آنتی بادی» مارا ندارند. بهرحال، عجیب نیست که دشمن واخوردهء خط تولید حیات از روی ریا و ترس سر نحس پر فتنه اش را در این ایام از روی مکر و ریا فرود آورد. با لال بازی  و «اچی مجی ترجی کاتی کوتی » دهان متعفن و کج و معوج خود را بازکند و یکی به میخ و یکی به نعل واغ و واغ کند و حرف های بی سر و ته بزند، چون صاحبان قلاده باو گفته اند: خیلی مواظب باش. اگر بی احتیاطی کنی فاتحه ات خوانده می شود و منافع ما بخطر می افتد. دروغ بگو. تواضع کن. خدعه کن. البته، ما هم به شیوه دانش پژوهان به مطالعهء رفتار این جرثومهء فساد و تباهی خواهیم پرداخت. نگاهش می کنیم و به لاطائلاتش گوش می دهیم اما میدانیم که این نابکار مادر بخطا گوش خوابانده است. گرچه حیف است که عطر بهاران با تعفن آنان آمیخته شود، اما بکوری چشم واخورده های آفرینش،پیش میرویم. در عین حال، همچنان مثل< ریگ ته جوی باقی می مانیم> چون الهه هستی سیلاب عفن و زقوم جاری از این دشمنان هستی را با رگبار های بهاری شسته و می شوید. ما و عطر بهاران باقی می مانیم. پس به بهانه زاد روز الهه هستی  که متکی به دانش فیزیک و شیمی و ریاضی است و نه خرافات مالیخولیایی، آشکار و پنهان جشن  می گیرم ولو در کنج خلوت دلهای خسته. این نیز بگذرد.


No comments:

Post a Comment