«آلفرد ادوارد هوسمان» بریتانیایی 79
سال پیش در قید حبات بود. او بخلاف شعرای ترسوی بعضی بلاد کاسه گدایی بدست نگرفت و
مدح و ثنای شمشیر کشان و قاتلان را بخاطر معاش روزانه نگفت. شعرایی که قریحه مجانی
شعر گفتن را به بطالت کشیدند و در قواره بحور و عروض و قافیه قرن ها مردم عامی و
هم پیشه خود را به بیراهه کشیده اند و مدام حتی هذا الوقت التحریر دست از تشبیهات
و استعاره های مضحک و تهوع آور همانند تیر مژگان و نرگس شهلا و ماه کنعان و شمع و
گل و بلبل و پروانه و دیگر اراجیف بر نداشته اند. بلکه این مزخرفات را شعر و ادب و
مفاخر معرفی کرده اند. شاعرانی که از ترس تکفیر حتی یک لحظه به زندگی روزمره بشر
نپرداخته اند. در این وهم و خیال هنر داستان و نمایشنامه نویسی را بدور افکندند و
مدام از قریحهء مجانی شاعری همانند خروس وقت و بی وقت «قیقیلیقو» سر داده اند و در اطاله مدح و ثناها
برای «وحده لا
شریک له» شریک و انباز تراشیدند و دوقورت ونیمشان هم باقی است.
نگارنده قادر به ترجمه شعر آلفرد هوسمان بصورت شعر نمی باشد. بهمین جهت کوشیده تا مضمون یکی از شعر های او را بزبانی عامیانه
ببان کند. نام لاتین این شعر چنین است:
Is My Team Ploughing
تبصره: یابو یا اسب بارکش عمدآ به گاو گاوآهن «گاب» تبدیل
شد.
اندر داماد رفتن رفیق شفیق
<اوهوی با تونوما، وخی
موگوما، ایی گابای ما، حالا که ما بدار باقی شتافتیم،میرن شخم
منظوروم همون گابایه که وختی زنده بودیم
زنگولهء آونگون به گردنشون جیلینگ و جیلینگ
میکرد ؟>
بله. گابات مث قدیم حسابی شخم میزنن
بله، هنو که هنوه زنگوله ها شان جیلینگ وجیلینک موکنه
همه چی مثل سابقه
زمین ها همه قرص و موکم سرجاشون هسن.
<موگوما،
حالا که ما زیر خاک رفتیم
هنو
زمین فوتبال کنار رودخنه سر جاشه و
بچه
ککا دنبال توپ می دون و
توپشان
توی عاسمون پروازموکنه؟>
بله. توبشان تو عاسمون پرواز موکنه و
بچه ککا هم با جون و دل بازی موکنن و
دروازه بون هم مث
چی مواظبه
<یره، از زن ما
چه خبر دری
برییه مو خیلی سخت بود که اونو تنها بذارم و بیام ایجا
راسی دس از گیریه و زاری ور داشته یا نه
منظورم وخت خوابیدنه>
داداش، خیالت راحت باشه. دییه گیریه و زاری نمی کنه
راحت سرشا میزاره روی بالشو و می خسبه
دییه ساکت ساکت شده
تو غصه شا نوخور
<موگوما،حالا که ما توی
حوونی پر پر شدیم، بگو ببینوم
ای رفیق جون جونی مو،
تو دوماغت چاقه
جا و جویی بیتر ازمو
برییه خسبیدن دست و پا کردی؟>
تو غصه مانا نوخور
بله، ما تونسیم گلیم خودمانا از آب بیرون بکشیم
راسشا بخی، ما زن یکی رفقامانا که عمرشا داده به شما اساندیم
اما اسمشا نوپرس!