Monday, June 30, 2014

اندر داماد رفتن رفیق شفیق



«آلفرد ادوارد هوسمان» بریتانیایی 79 سال پیش در قید حبات بود. او بخلاف شعرای ترسوی بعضی بلاد کاسه گدایی بدست نگرفت و مدح و ثنای شمشیر کشان و قاتلان را بخاطر معاش روزانه نگفت. شعرایی که قریحه مجانی شعر گفتن را به بطالت کشیدند و در قواره بحور و عروض و قافیه قرن ها مردم عامی و هم پیشه خود را به بیراهه کشیده اند و مدام حتی هذا الوقت التحریر دست از تشبیهات و استعاره های مضحک و تهوع آور همانند تیر مژگان و نرگس شهلا و ماه کنعان و شمع و گل و بلبل و پروانه و دیگر اراجیف بر نداشته اند. بلکه این مزخرفات را شعر و ادب و مفاخر معرفی کرده اند. شاعرانی که از ترس تکفیر حتی یک لحظه به زندگی روزمره بشر نپرداخته اند. در این وهم و خیال هنر داستان و نمایشنامه نویسی را بدور افکندند و مدام از قریحهء مجانی شاعری همانند خروس وقت و بی وقت «قیقیلیقو» سر داده اند و در اطاله مدح و ثناها برای «وحده  لا شریک له» شریک و انباز  تراشیدند و دوقورت ونیمشان هم باقی است. نگارنده قادر به ترجمه شعر آلفرد هوسمان بصورت شعر نمی باشد. بهمین جهت کوشیده تا  مضمون یکی از شعر های او را بزبانی عامیانه ببان کند. نام لاتین این شعر چنین است:
Is My Team Ploughing
تبصره: یابو یا اسب بارکش عمدآ به گاو گاوآهن «گاب» تبدیل شد.

اندر داماد رفتن رفیق شفیق

<اوهوی با تونوما، وخی
موگوما، ایی گابای ما، حالا که ما بدار باقی شتافتیم،میرن شخم
منظوروم همون گابایه که وختی زنده بودیم
زنگولهء آونگون به گردنشون جیلینگ و جیلینگ میکرد ؟>


بله. گابات مث قدیم حسابی شخم میزنن
بله، هنو که هنوه زنگوله ها شان جیلینگ وجیلینک موکنه
همه چی مثل سابقه
زمین ها همه قرص و موکم سرجاشون هسن.

<موگوما، حالا که ما زیر خاک رفتیم
هنو زمین فوتبال کنار رودخنه سر جاشه و
بچه ککا دنبال توپ می دون و
توپشان توی عاسمون  پروازموکنه؟>

بله. توبشان تو عاسمون پرواز موکنه و
بچه ککا هم با جون و دل بازی موکنن و
دروازه بون هم مث
چی مواظبه

<یره، از زن ما چه خبر دری
برییه مو خیلی سخت بود که اونو تنها بذارم و بیام ایجا
راسی دس از گیریه و زاری ور داشته یا نه
منظورم وخت خوابیدنه>

داداش، خیالت راحت باشه. دییه گیریه و زاری نمی کنه
راحت سرشا میزاره روی بالشو و می خسبه
دییه ساکت ساکت شده
تو غصه شا نوخور

<موگوما،حالا که ما توی حوونی پر پر شدیم، بگو ببینوم
ای رفیق جون جونی مو،  تو دوماغت چاقه
جا و جویی بیتر ازمو
برییه خسبیدن دست و پا کردی؟>


تو غصه مانا نوخور
بله، ما تونسیم گلیم خودمانا از آب بیرون بکشیم
راسشا بخی، ما زن یکی رفقامانا که عمرشا داده به شما اساندیم
اما اسمشا نوپرس!


Sunday, June 15, 2014

ام الخبائث



سازندگان گوکل و «اپل» همه حوان بودند و جویای نام. نتیجه کارشان؟ بیشتر خدمت به بشریت. گوگل برای افزایش در آمد مشتریان خود  سیستم «اد سنس» را ارائه کرده است. افسوس و صد افسوس که بر کره خاک جماعتی برخاسته از منطقهء خاصی زندگی میکنند که فکر و ذکرشان چیزی نیست مگر حفظ منافع فردی. اینان در این پیکار باعث و بانی صدها شر هستند. هیچ قومی در ربع مسکون در رذالت به پای آنها نمی رسد. هرچه به دست این جماعت بسپاری، در طرفة العینی چنان خرابش میکند که آن سرش ناپیدا. آنان با غریزهء حیوانی زندگی میکنند. یعنی فقط بخورد و خوراک و مسکن و پایین تنه  می اندیشد. یکی از هزاران خرابکاری آنان در عصر اینترنت اینست که سایتی نشریاتی را پیدا کنند و آرام آرام و بی سر و صدا آنرا از حیز انتفاع بیندازند. البته، صاحب سایت هم در وهله نخست از بطن همین جماعت در آمده است. حال گیریم که او مقدمتآ معصوم باشد و آمده و سایتی اجتماعی براه انداخته و مدعی خدمت صادقانه است (الله اعلم). پس از مدتی مشتری جمع می شود و صاحب سایت هم از حق مشروع کلیک گوگلی بهرمند میگردد. ممر درآمد ثابت گوگلی او را راضی میکند و دیگر کاری ندارد که پیکر سایتش دچار چه تؤطئه ای شده است. در خلال این خواب خرگوشی «ام الخبائث ها» رخنه میکنند و آرام آرام سایت را از هدف اولیه بدور  می کنند. چگونه؟ صاحب سایت چون مقلد است و نه مبتکر، از تکنیک «لایک کردن» فیسبوک استفاده میکند ولی بعلت نادانی، تیشه به ریشه خود می زند و شاید هم برایش مهم نباشد. او امکان امتیاز دادن را در اختیار کسانی می گذارد (اشکال از همین جا شروع میشود) که علی الظاهر توانسته اند بحد نصابی برسند تا مجاز به امتیاز دادن بشوند. چه بسا که خودش نیز پشت پرده در این کار دخیل است. حال یکی تازه نفس از راه میرسد و بعد از اسم نویسی اجازه نشر مطلب خود را پیدا میکند،اما این شخص با قرار مدار قبلی از پشتیبانی حامیانی که حق امتیاز دادن دارند برخوردار می باشد. تازه نفس که نه انگلیسی میداند و نه سواد فارسی بالاتر از ابتدایی، خوب میداند که بینندگان عجمستانی علیرغم جانماز آب کشیدن، «ندید پدید» امور جنسی اند. پس عنوانی هوس برانگیز را انتخاب میکند. عناوین موجود او در هفته جاری عبارتند از: <عکس های از مهماندار های زیبای خانم روسی! عشق بازی زیر آب. کتابخانه ی ساحلی دیده بودید!؟ قدرت فتوشاپ که دیگه تکراریه ولی این یکی متحرکه. عکس های دیدنی از مدل زیبای برزیلی. چشم چرانی مردان ثابت شد. دوربین مخفی - مردان هیز! اختلاف طبقاتی به فاصله یک عرض خیابان در مکزیک.> تنها زحمتی که این فرد کشیده نوشتن همین عناوین با املای دبستانی است و «کاپی پیست» نشانی سایتی بنام ««lol.smile.com. بعد از لحظه ای خبیث حامی که بصورت شریک دزد و رفیق قافله عمل میکند داخل میشود و آنرا فیسبوکی «لایک» میکند و یک امتیاز به آن میدهد.  بعد از چند ثانیه خبیث های سوم الی چهاردهم که شاید همه یک نفر باشند از راه میرسند و همه از دم سایت مذکور را «لایک» میکنند. ظرف چند دقیقه موضوع مطروحه خبیث اول جایزه داغترین را میگیرد و عملآ مانع خوانده شدن مطالب شاید مفید دیگر میشود. خبیث اول در هفته جاری در صفحه اول سایت هشت «پیچ»  از کل 24 «پیج» را بوحود آورده. او سعی میکند که همیشه در صفحه اول رتبه یکم را حفظ کند و بدین ترتیب تمامی صفحات در چنگ او  و یکی دو نفر از همین قماش باقی می ماند. اگر داخل سایت معرفی شده بشوید متوجه میشوید که سایت مذکور متعلق به «هموسکشوال» ها و «دیتینگ» می باشد. حال کافیست که یکی از عناوین داده شده را داخل گیومه به گوگل بدهید تا هم سایت ناشر را ببینید و هم سایت ««lol.smile.com. مسلمآ عکس یا ویدیو کلیپ یا یو تیوب یا تلویزیون رقص و آواز تماشا کردن نیاز به سواد و تعقل و تفکر ندارد. چه انتظاری از این جماعت باید داشت؟



Friday, June 6, 2014

اسلندرمن





اگر کلمهء «اسلندرمن» بمعنی «باریک اندام» را بلاتین به گوگل بدهید، عدد نتیجه بالغ بر پنجاه و سه میلیون خواهد بود. بگفته ویکی پیدیا «اسلندرمن» موحودی خیالی است که اولین بار در سال 2009  در سایتی توسط شخصی بنام «ویکتور سرج»پدید آمد. این موجود خیالی در دنیای اینترنت «میم» نام دارد. «میم» در اینترنت عبارتست از ایده یا سبک یا عملی که در فضای اینترنت، پس از ارائه، طی شرایطی کثرتی عظیم بدست می آورد.  سایت اولیه این «میم» جنبه فکاهی داشت و در «فورم» سایت مورد بازی قرار گرفت. درست همانند کلاف کاموا. هرکس ار راه رسید سر نخ را گرفت و تا آنجا که میتوانست کشید و بعد رها کرد. دیگری آمد و همان نخ را برداشت و کشید و دیگری و دیگری. «اسلندرمن» در این حکایت ها بصورت داستانی مطرح شد که طی آن موحودی خیالی راه را بر شکار خود می بست یا او را باسارت میگرقت یا زهره ترک میکرد. موفقیت «اسلندرمن» خیالی ظاهرآ ناشی از سردرگمی و «هردم بیلی» اینترنت است. با اینکه استفاده کننده ها خوب میدانستند و میدانند که «اسلندرمن» خیالی است اما خاصیت اینترنت که همانا هرج و مرج می باشد چنین است که اختیار ار کف بیرون میشود و عجیب اینکه که شخص آنرا واقعی می پندارد. قبل ار اینترنت، در مشرق زمین، یکی موجود خیالی زندگی میکرده باسم «مرد آرما» مخفف مرد آزماینده. مرد آزما بقول بعضی ها نوعی جن بوده که توی بیابان و جاهای خلوت بی خبر جلوی آدما ظاهر می شده. «مرد آرما»  می توانست خود را بهر شکلی در آورد. بعضی ها بعد ار روبرو شدن با «مرد آرما» آنقدر می ترسیدند که تمام موهای سرشان اگر سیاه بود یکدست مثل برف سفید می شد. در اخبار مورخه 13 خرداد 93 ،«ای بی سی» میخوانیم که:. جند دختر ده دوازده ساله در بیشه ای تصمیم گرفتند تا یکی از همبازی های خود را بضرب چاقو بکشند تا دل «اسلندرمن» را بدست آورند و ظاهر شود. اینک در اینترنت در کنار پدیدهء «اسلندرمن»، برخی سؤال زیر را مطرح کرده اند: شاید ادیان هم چنین بوحود آمده است. یکی آمده است و برای سرگرمی حکایتی را ذکر کرده است و این حکایت بر اساس «کلاغ چل کلاغ» دهان بدهان گشته و آن جیزی شده که برای عدهء زیادی حقیقی و واقعی شده است. «لوسیوس آنائیس سنکا» فیلسوف و نمایشنامه نویس و مشاور «نرو» قیصر روم متوفی در سنهء 65 میلادی گفته است: <عوام الناس دین را واقعی و دانایان آنرا کذب محض و حکومتی ها آنرا ابزاری بسیار مفید می دانند.> در دیوان حافظ آمده است: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه. چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. یا خیام گوید: رو باده خور و حقیت از من بشنو. باد است هر آنچه گفنه اند ای ساقی. قومی متفکرند در مذهب و دین. جمعی متحیرند در شک و بقین. ناگاه برآورد منادی ز کمین. کای بی خبران راه نه آنست و نه این.  زنهار بکس مگو تو این راز نهفت. هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت. بهر حال عده ای میگویند دو هزار سال دیگر «اسلندمن» خیالی فعلی تبدیل به چه خواهد شد؟